کد مطلب:211515 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

باغ و باغبان
امام (ع) تصور كن مردی باغی ساخته و درخت های گوناگون غرس كرده و انواع سبزیجات و میوه جات و حبوبات و گلها و ریاحین آبیاری كرده و در تربیت آنها بذل سعی نموده و از آفات نباتی آن دفاع كرده در تقویت و تكثیر و تزیید میوه آن همت بكار برده - تا درختان آن بار آورده و میوه اش رسیده و سبزی و گلش فرح بخش شده وقتی بر آن عبور كنی و از او چیزی بخواهی و به دنبال آن بیفتی بدون آنكه فكری كند یا متحیر شود مستقیم تو را از پیچ و خم های درختان عبور می دهد تا به آن درختی كه تو از میوه آن خواستی می رسد و به تو می دهد آیا این طور نیست؟

طبیب چرا اگر كسی خودش باغی را پرورش داده باشد می داند چه میوه ی كجا است؟

امام (ع) اگر صاحب باغ به تو بگوید من میوه ای كه تو می خواهی دارم اما باید خودت بروی پیدا كنی و بچینی - می توانی در باغ بزرگی به آسانی آن میوه را پیدا كنی.

طبیب كجا می توانم هرگز نمی دانم درخت میوه مطلوب من كجاست!!

امام (ع) بنابراین تو نمی توانی به آن درخت برسی مگر آنكه خودت و حواست را خسته كنی و بالاخره مأیوس برگردی؟

طبیب آری من كه جای كشت آن درخت را به حس ندیده ام كه پیدا كنم و نمی دانم فلان میوه در كدام نقطه باغ است!

امام (ع) در این صورت عقل تو حكم می كند كه عجز خود را اقرار كنی و از صاحب باغ بخواهی تا او تو را راهنمائی به میوه مطلوب نماید.

آنگاه فرمود این باغ بزرگ همین عالم است و صاحب باغ همان است كه می داند چه میوه ی كجا موجود است و حكیم تو طبیب هستی كه باید از خدای باغ بخواهی تو را راهنمائی بدان كند و از سرگردانی و تحیر نجات دهد و دوا و درد و مقدار دارو و غذا و طریقه معالجه را به عقل تو الهام نماید - وگرنه به همان سرگردانی و تحیر باقی خواهی ماند.

نگارنده گوید اینجاست كه باید اقرار و اعتراف كرد علم طب و سایر علوم بدون تقوی و توجه و خلوص نیت اثری ندارد و لذا امیرالمؤمنین علیه السلام در تمام عمر مردم را به تقوی و خداپرستی دعوت می كرد تا علم را به عمل و تقوی بیامیزند و از آن استفاده كنند و این سرگردانی و عجز و گیجی اطباء امروز ایران خصوصا دنیا عموما برای آن است كه از خدا غافل فقط متوجه اثر و خاصیت دارو هستند كه خودشان هم نشناخته اند و لذا نتیجه



[ صفحه 459]



معكوس داده و تمام مردم از طب امروز ناراضی می باشند مگر از عمل جراحی به شرط توحید.

طبیب همین طور است كه فرمودی و چاره ی جز این نیست كه از صاحب باغ بخواهی.

امام (ع) ای طبیب فرض كن اگر خالق جسد و آنچه در جسد است از رگ و پوست روده و اعضاء و گوشت و خون و عضله و غیره غیر از خالق باغ و غرس كننده اشجار و موجد اثمار باشد آیا ممكن است كه به خواص و آثار و مثقال و قیراط و تأثیر و تأثر و صلاح و فساد آنها در این رگ و پی و خون و گوشت و پوست پی برده بتواند وضع و محاذات آنها را دریابد!

طبیب چگونه می تواند بشناسد او كه به حواس درك یك یك آنها را نكرده مگر كسی كه یك یك این اشجار را غرس كرده باشد و هر درخت و هر شجر و مدر و سنگ و جواهر و صمغ و مومیائی و محصل نباتی و حیوانی و جمادی را بشناسد و منافع و مضار آنها را دریابد جز او كسی قادر بر درك خواص و اثر وضعی آنها نیست.

امام (ع) ای طبیب آیا اگر بگوئیم موجد باغ و غرس كننده حقیقی اشجار و اثمار و خالق واقعی آن خدای یگانه است درست نگفته ایم؟

و این خالق یكی است و شریك و نظیر و معاون و كمك و مشاور ندارد و او خالق جسم و روح و جان و جسد است هم از جسد درخت و اثر آن مطلع است هم از روح نباتی و موادی كه می توان از پوست و ساقه و ریشه و صمغ آن گرفت واقف است آیا غیر از او كسی هست عالم به این حقیقت باشد كسی غیر از او می تواند درد را و دوا را بشناسد و از مقدار مؤثر آن برای درد خاصی اطلاع دهد.

همین حقیقت است كه در قرآن می فرماید أانتم انشاتم شجرتها ام نحن المنشؤن آیا شما این درختها را رویانیدید یا ما آن را نشو و نما دادیم و به میوه رسانیدیم.

طبیب هیچ شكی در این موضوع ندارم زیرا اگر خالق جسم غیر از خالق عقاقیر بود بدین نتیجه نمی رسیدیم.

امام (ع) بنابراین آن كس كه حكیم را دلالت به این آثار و خواص كرده آن خدائی است كه این ادویه را آفریده و این خواص را در آنها به ودیعت سپرده و در شرق و غرب به هر كس كه تقوائی داشته آن علم را به دل آنها الهام فرموده آن كس صاحب باغ و مالك باغ است.

العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء - آن دلهائی كه شایسته الهام و افاضه چنین



[ صفحه 460]



علومی هستند دلهائی می باشند كه دارای تقوی باشند - و قدمی به سوی خدا بردارند تا خداوند به آنها افاضه اشراقی فرماید - غیر از این وقوف واقعی به حقایق اشیاء راه ندارد و غرس كننده درختان و تعبیه كننده عقاقیر در وجود آنهاست.

آن كس است كه از وزن درختان و تعداد شاخ و برگ آنها و میزان عقاقیر و صمغ و محصولات و اوزان و مقادیر و آثار و خواص تمام آن نباتات اطلاع دارد و هیچ ذره ای از نظر او مخفی نیست خواه در ظاهر درخت باشد یا در باطن آن اوست كه از تمام انواع و اقسام مرغان و حیوانات و حالات آنها و تغذیه آنها باخبر است و هر كدام را به طریق خاصی روزی می رساند كه عقلاء در آن مات و مبهوت می گردند - اوست كه خاصیت هر حیوان را می داند و نفع و ضررش را می شناسد و اوست كه عقول و ادراكات آدمی در قلوب و مفاهیم و مشاعر انسان در دست قدرت اوست از آن منافع و مضار به این قلوب خبر می دهد و آنها را مطلع می سازد.

با توجه به این مقدمات خالق زمین و آسمان و تمام موالید و مواد از جماد و نبات و حیوان و آثار وجودی آنها خدای یگانه است كه انتظام عالم بمشیت و اراده اوست و از كلیه خیر و شر آگاه است و دلهای حكماء و اخیار و علماء و ابرار در كف اختیار اوست منافع و خوبی های مخلوق خود را به آنها ارائه می دهد تا از آن بهره مند گردند و شرور را به انسان می نماید و هدایت و ارشاد می كند تا از آن بپرهیزند و اگر خدای خالق عالم این رهبری و راهنمائی نمی كرد بشر در جهل خود سرگردان و متحیر باقی مانده بود.

نگارنده گوید یكی از اسرار خفا و پنهانی بعضی از امراض مسریه خانمانسوز روزافزون مانند سرطان - سل - صرع - و غیره این است كه بشر در عجب سلاح امروزی خودبین شده و به خدا بازگشت نكند این توفیق كشف دوای آن میسر نمی گردد و محال است خداوند دردی را خلق كند كه قبلا دوای آن را خلق نكرده باشد - خویشتن پرستی بشر سبب گمراهی و عدم توفیق او به كشف داروهای این امراض گردیده مگر مردی خداپرست با خلوص نیت این راز را كشف نماید.

طبیب این طور است كه فرمودی حواس و تجارب از درك این صفات عاجز است - باید به عقل ادراك نمود.

امام (ع) اكنون كه تو خود را به عقیده صحیح اصلاح كردی می توانیم با عقلهای خود به راهنمائی حواس به جاهائی برسیم و استدلال كنیم فكر كن آیا ممكن است خداوند عالم كه



[ صفحه 461]



خالق این باغ بزرگ است و این همه درخت و نبات و حیوانات گوناگون آفریده و برای مخلوق خود خلق كرده در را به سوی آنها ببندد و همه را از علم و اطلاع به آنچه در باغ است محروم سازد یا اگر بخواهند چیزی بفهمند مانع شود - حاشا و كلا.

طبیب نه سزاوار نیست چه باغ را برای آنها آفریده است و همه ملك اوست.

امام (ع) من زمین را ملك صاحب باغ می بینم و این مخلوق و این اشیاء به هم مربوط و پیوسته هستند.

طبیب آری در این شك نیست.

امام (ع) خوب حالا فكر كن بقاء و دوام این باغ آیا بدون تربیت و پرورش و آب دادن ممكن است.

طبیب نه باید این درختها را آب داد تا زندگی آنها برقرار بماند.

امام (ع) آیا ممكن است خالق باغ برای تأمین حیات و زندگی آنچه در باغ غرس كرده فكر آب نكرده باشد و صاحب باغ غیر از صاحب آب باشد كه اسباب زندگی است

طبیب نه شایسته نیست كه مدبر اول برای ابقاء باغ خود فكر آبی نكند.

امام (ع) اگر این آب به این صورت كه در مجاری و مخازن و بلندی نباشد كه به تمام آن باغ برسد تدبیر او ناقص بوده است.

طبیب آری اما از كجا كه این آب در یك مخزنی جداگانه نباشد.

امام (ع) مگر قبلا اعتراف به مخحزن آب نكردی كه اگر نبود باغ می خشكید.

طبیب چرا!

امام (ع) اما من ثابت می كنم كه خالق آب و خالق باغ و خالق عوامل دیگری كه برای ادامه حیات باغ است همه یكی است.

طبیب آن دلیل قاطع كدام است؟

امام (ع) فكر كن اگر این آب ها به دست یك خالق نبود زیادی آب كجا می ریخت زیرا دریاها میزانی دارد و بارش در هر فصل حسابی دارد و جریان هوا و وزش باد یك حدی دارد كه زیاد و كم نمی شود.

طبیب درست است من هم تجربه كرده ام و در فصول مختلف دقت نموده ام دلیل قاطعی است.



[ صفحه 462]



امام (ع) برهان دیگر - می بینی كه این باغ همیشه و همه جا به آب قنوات و زراعتی سیراب نمی شود - نهرها و جویها و رودها كافی برای سیرابی آنها نیست بلكه بیشتر نباتاتی كه عقاقیر و داروها از آن به وجود می آید و در دامنه های كوه هاست یا در شیب و فراز دشت ها آب بر آن نمی ریزد بلكه باید آنها و هم چنین حیوانات درنده و پرنده و غیره از آب باران سیراب شوند - و اگر صاحب باران، باران خود را حبس كند و نخواهد ببارد باغ و حیوانات ضایع می گردد و فاسد می شود.

طبیب آری این صنایع عالم به هم پیوستگی دارد و باید همه در تدبیر و تقدیر خالق عالم باشد و تا آب ذخیره زیرزمین و آب باران و بالای زمین همه در فرمان او باشند تا به موقع از هر یك برای سرسبزی این باغ بزرگ و ابقاء و ادامه حیوانات استفاده فرماید.

اما من اكنون بیشتر تشنه این دلائل شدم و میل دارم دلیلی روشن تر بیاوری كه یقین من افزون گردد.

امام (ع) اكنون به خواست خداوند از همین هلیله كه دست داری دلیلی روشن تر برای تو می آورم تا بدانی پرورش این دارو بستگی كامل به اسباب جوی دارد و همه از قدرت حكیم علیم است.

طبیب دلیل هلیله كدام است كه شك مرا زایل سازد.

امام (ع) این هلیله كه در دست داری دارای خواص و صفاتی است كه دلیل صنع حكیم علیم است و از یك نظم و ترتیبی تركیب یافته و اتصال شگفت آمیزی پوست و رگ و پی آن به هم دارد و شاخ و برگش به هم متصل است و تمام وجودش به عوامل جوی و آسمانی پیوسته است.

طبیب بسیار خوش وقت می شوم كه آن را برای من تشریح فرمائی و به كلی شك من زایل شود.

امام (ع) تو می دانی كه هلیله در زمین روئیده است - ریشه هایش جمع گردیده و به بیخ پیوسته و بیخش به تنه وصل است و تنه اش به شاخه متصل است و شاخه هایش به نهالها و نهالها به غنچه ها مربوط و غنچه ها در سایه برگها و همه این ها لباس برگ سبز قبا بر تن كرده و همه اش به سایه ای متصل است كه از گرمی و سردی فاسد نشود - و از حوادث جوی مصون بماند.



[ صفحه 463]



طبیب درست است فهمیدم كه ریشه این هلیله اتصالی به هوا و نور آفتاب و آب و باد و سرما و گرما دارد - و راستی از تدبیر حكمت باری تعالی است.

امام (ع) ای طبیب اكنون گوش دار تا بگویم كه تدبیر با حكمت مؤلف و پیوسته است - و صنعت با محكمی و اتقان متصل است و هر كدام مبتنی بر دیگری است و هر یك به زمین اتصال دارد - و زمین است كه آن را به حكمت خالق پرورش می دهد.

طبیب دیگر شكی در وحدانیت خداوند و حكمت و تدبیر و صنعت آن حكیم علیم ندارم.

امام (ع) اكنون بفهم كه زمین به هلیله متصل است و هلیله به خاك و خاك به گرمی و سردی و گرمی به هوا و هوا به باد و باد به ابر و ابر به باران و باران به زمان و ازمنه به آفتاب آفتاب به ماه و آن دو بدوران فلك و دوران فلك به فضای پائین آسمان و زمین - و این صنعتی است ظاهر و محكم و متقن و مبرم و حكمتی است بالغ و تألیفی است با اتقان و محكم و همه اینها متصل به عوامل جویست كه هر یك به هم متصل می باشند و تقدم و تأخر دارند - و هر كدام به وظیفه و انجام مأموریت ساعی و كوشا هستند كه اگر یك جزء از آنها از وظیفه بازبایستد تمام آسمانها و زمین و اهلش از جماد و نبات و حیوان هلاك و فاسد و متلاشی می شوند.

طبیب این صنعت را كه بیان كردی بسیار محكم و مرتبط بود اما مثل اینكه یكی را ذكر نكردی -؟

امام (ع) آنچه ذكر نكردم چیست؟

طبیب آیا ممكن است كه این موضوع را هم مانند سایر مطالب برای من تشریح فرمائی.

امام (ع) بلی برای تو ثابت می كنم كه این هلیله را خداوند برای بندگان خلق فرموده

طبیب چگونه است.

امام (ع) خداوند آسمان را سقف بلندی قرار داد كه اگر نزدیك بود سبب سوختن از شدت حرارت می شد و ستارگان از نور آفتاب روشن می شوند و پرتوافكن می گردند - و از حركت منظومه شمسی حساب سال و ماه و فصول و شب و روز به دست می آید و همه آن ها دلیل بر این است كه حواس اثری ندارد و معلم و مربی خدای آفریننده است و به آنچه آموخته و حس و وهم دست نمی یابد و عقل هم جز به راهنمائی خداوند واقف نمی گردد.